المحتوى
معرفي كتاب فرهنگ فقه |
علما و فقهاي شيعه هرچند در طول حيات اسلام همواره در راه نشر فرهنگ اسلامي و فقه اهل بيت عليهمالسّلام نهايت تلاش را داشته و گاه جان خويش را در اين راه نثاركردهاند و بحمدالله هم اكنون گنجينههاي ارزشمند و گرانسنگي از كتب فقهي استدلالي وفتوايي عالمان شيعي در اختيار ما قرار دارد؛ ليكن عمدة اين ميراث عظيم در دسترسفقه پژوهان حوزههاي علميّه بوده است و ديگر پژوهشگران و دانشجويان حوزة علوم اسلامي و فقه شيعي به صورت فراگير از ثمرات آن برخوردار نبودند. علاوه بر اين در دوران معاصر گسترش روزافزون دامنة دانشها از يك سو و محدود بودن فرصتها از طرف ديگر، گرايش به تهيّه و تدوين دايرةالمعارفها و فرهنگهاي تخصصي را ضرورت و سرعت بخشيد. فرهنگ فقه، نخستين فرهنگ تخصصي علمي ـ كاربردي در موضوع فقه شيعه به زبان فارسي و نظم الفبايي است كه با استناد به منابع معتبر فقهي توسط جمعي از پژوهشگران مؤسسه دايرة المعارف فقه اسلامي به رياست حضرت آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي تدوين و تنظيم شده است. مدخل هاي اين فرهنگ، شامل اصطلاحات و عناوين كاربردي فقهي بيش از شش هزار خواهد بود كه بالغ بر هزار و يكصد عنوان آن در جلد اول فراهم آمده است. سعي تدوين كنندگان بر اين بوده كه در عين اتقان علمي و جامعيت موضوعي، با توجه به گسترة فقه اهل بيت عليهم السلام اختصار و شيوايي بيان نيز رعايت شود تا همة فقه پژوهان ـ به ويژه حوزويان و دانشگاهيان ـ از سرچشمة زلال فقه آل محمد صلوات الله عليهم سيراب گردند. فرهنگهاي تخصصي، منابعياند كه در آنها، واژگان و اصطلاحات يك رشتة خاص از معارف و علوم به همراه معاني آنها و توضيحات لازم جمع شده است. تفاوت عمدة فرهنگ و دايرة المعارف در اين است كه هدف در فرهنگ نويسي، ارائة اطّلاعات پايه و اساسي به طور اختصار است، امّا در دائرة المعارف نويسي، ارائة اطّلاعات گستردهتر، عميقتر و دسته بندي شدهتر است. از اين رو، اگر دانش پژوهي، اطّلاعات مختصر پيرامون يك واژه به لحاظ معنا و كاربرد آن در يك علم خاصبخواهد، به فرهنگ مراجعه ميكند و اگر در بارة همان واژه يا موضوع، اطّلاعاتي فراتراز اين بخواهد، به دائرة المعارف مراجعه ميكند.
تعريف فرهنگ فقه، فرهنگي تخصصي است كه در آن، عناوين فقهي به همراه معنا وتوضيحات لازم و مستند گرد آمده است. عناوين فقهي، واژگانياند كه در فقه كاربرد دارند؛ خواه از اصطلاحات فقهي(واژگاني كه در فقه معنايي خاص يافتهاند) باشند يا نباشند. از اينرو، عناوين فقهي، اعم از اصطلاحات فقهياند. عناوين فقهياي كه به عنوان مدخلهاي فرهنگ فقه قرارگرفتهاند، يا از قبيل موضوع و متعلق احكام شرعي هستند مانند نماز، زكات، احرام، يا از قبيل قيد و وصف موضوعات فقهي ميباشند مانند: واژة «سائمه» در تركيب غنمسائمه و واژة «مضاف» در تركيب آب مضاف، يا از قبيل احكام شرعي هستند مانند وجوب و حرمت و استحباب، يا عناوين قواعد فقهي ميباشند مانند قاعدة يد، قاعدة اتلاف، يا از قبيل اسامي مكانها و زمانهايي است كه به نحوي مرتبط با حكم ياموضوع فقهي ميباشند، مانند: عرفات، حرم، اضحي'، ايام تشريق، يا از قبيل ديگر اصطلاحاتي هستند كه در علم فقه و علوم وابسته به آن متداول است مانند: خبر، اجماع، شهرت، اصول عمليه، برائت، نص، ظاهر و... در برابر هر مدخل ابتدا شناسهاي آمده است. شناسه، تعريفي كوتاه با عبارتي غالباً بدون فعل است كه در برابر هر يك از عناوين و مدخلها ميآيد. در شناسه تنها، معناي كاربردي در فقه بيان ميشود كه ممكن است اصطلاحي يا لغوي باشد. اگر مدخلي بيشاز يك معناي كاربردي در فقه داشته باشد، جملگي در شناسه ذكر ميگردند. براي مثال، مدخل «استحلال» داراي سه معنا است كه بدين صورت ذكر ميشوند: استحلال: حلال شمردن / حلال كردن / حلاليّت طلبيدن. سپس توضيحات لازم در ذيل مدخل و شناسه به عنوان بدنة مقاله ميآيد، در هر مقاله به چند محور پرداخته ميشود: يك ـ تكميل كنندة شناسه: اگر مدخلي به توضيحي بيش از شناسه نياز داشته باشد، و يا تفاوتهايي با واژگان و اصطلاحات نزديك به آن داشته باشد، در نخستين بندمقاله بيان خواهد شد. همچنين اگر مدخلي به معناي خاص فقهي (اصطلاح فقهي) درآيه يا روايتي آمده باشد، در اين بند به آن آيه يا روايت اشاره ميشود. دو ـ موطن مدخل: موطن، جايگاه بحث از مدخل در فقه است كه بيان آن، دورنمايي كلّي از نوع مباحث مربوط به مدخل را در فقه نشان ميدهد. اگر شناسة مدخلي توضيحات تكميل كننده داشته باشد، بيان موطن در ادامة همان بند و گرنه دربندي مستقل ميآيد. همچنين اگر مدخلي در چند باب فقهي آمده باشد، همگي به ترتيبي خاص ميآيد و اگر مباحث مدخلي داراي جايگاه اصلي وفرعي باشد، بدان اشاره خواهد شد. سه ـ عناوين فرعي: اگر در تنظيم مباحث مدخلي، به عنوانبندي نياز باشد، عناوين، بدون ذكر شماره در سر سطر ميآيد و با تغيير قلم از متن متمايز ميگردد. اگر عناوين فرعي داراي عناوين فرعيتري باشند، عناوين فرعيتر با شماره مشخص ميگردند. چهار ـ احكام: چون غرض در فرهنگ ذكر تمام احكام نيست، مهمترين و كُلّيتريناحكام ذكر ميشود و از ذكر فروع جزئي جز به مقدار نياز و نيز ادلّة احكام جز در مواردخاص پرهيز ميشود. در احكام اختلافي تنها، به بيان اختلافي بودن و در صورت مشهور بودن يكي از اقوال، به بيان نظر مشهور بسنده ميشود. البته در صورتي كه قول غير مشهور، از بيان قول مشهور دانسته نشود، قول غير مشهور نيز ذكر ميگردد. پنج ـ ارجاعات: گاه در شناسه و بيشتر در بدنة مقاله، لازم است خواننده به مدخلي ديگر ارجاع داده شود تا اطّلاعاتِ بيشتر يا تكميلي را در آن جا جستجو كند. اين كار براساس ضوابطي كه در شيوه نامة فرهنگ فقه آمده است، انجام ميشود. ارجاع، درون كمانك پس از فلش و به مدخل اصلي خواهد بود مانند (¬ نام مدخل). در مدخلهاي ارجاعي، پس از عنوان، ارجاع به مدخلهاي اصلي صورت ميگيرد. مطالبي كه در فرهنگ فقه ميآيد از منابعي معتبر گردآوري و براي اتقان و اعتبار فرهنگ و نيز تسهيل پژوهش گستردهتر و ژرفتر براي خواننده در پايان هرمقاله به نام كتاب، جلد و صفحه اشاره شده است. تدوين كتابهايي در بارة واژگان و اصطلاحات فقهي، چندان در گذشته متداول نبوده است. در اين ميان گاه به نام برخي از كتابها بر ميخوريم كه نشان ميدهد دربارة اصطلاحات فقهي تدوين شده است. براي مثال در زمرة كتابهاي محقق حلّي،كتابي با نام «المصطلحات الفقهية» كه ظاهراً هنوز به چاپ نرسيده است، وجوددارد.1 در سالهاي اخير، كتابهايي در بارة اصطلاحات و عناوين فقهي با نظم الفبايينگارش يافته است كه مشابهتها و تفاوتهايي با فرهنگ فقه دارند. يكي از اينكتابها كه مشابهت بيشتري با فرهنگ فقه دارد، «مصطلحات الفقه» نوشتة آية الله عليمشكيني است. در اين كتاب، بيش از ششصد عنوان گرد آمده است. ولي اصطلاحاتفقهي به طور كامل جستجو نشده است. از اين رو، جامع اصطلاحات و عناوين فقهينيست؛ علاوه بر آن كه كتاب ياد شده به عربي نگاشته شده و براي كساني كه با اين زبانآشنايي ندارند، قابل استفاده نيست. همچنين، مطالب اين كتاب مستند نشده است تابراي فقه پژوهاني كه خواهان اطّلاعات گستردهتر و مراجعه به منابع فقهياند، سودمندافتد.2 كتاب ديگر، «الموسوعة الفقهية المُيَسَّرةب» نوشتة محمدعلي انصاري است كه بهدائرةالمعارف نزديكتر است تا به فرهنگ؛ زيرا به لحاظ مطالبي كه در ذيل عناوين ومدخلها آورده است، از فرهنگ گستردهتر ميباشد؛ علاوه بر آن كه به زبان عربي نيز نگاشته شده است. منابع از آن جا كه جواهر الكلام گستردهترين و جامعترين متن استدلالي و تفريعي فقه شيعي است و عمدة اقوال و استدلالهاي فقيهان را در خود دارد و نيز در حوزههايعلمي شيعه از جايگاهي بس ارجمند برخوردار است، در فرهنگ فقه، به عنوان منبعاصلي مورد استفاده قرار گرفته است، امّا بي گمان، تدوين فرهنگي در بارة فقه شيعه بدون بهره گيري از ديگر منابع معتبر فقهي كه هر يك نمايانگر تلاش بي وقفة فقيهان شيعه و تحوّل فقه شيعي در مراحل مختلف است و نيز بدون استفاده از كتابهايي كه پس از جواهرالكلام نگارش يافتهاند، كاري سنجيده و علمي نخواهد بود. از اين رو، براي غنا و جامعيت فرهنگ فقه، از ديگر منابع معتبر نيز استفاده شده است كه در اين جابه برخي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم: المبسوط، الخلاف، شرايع الاسلام، تحرير الاحكام، تذكرة الفقهاء، منتهي المطلب، جامع المقاصد، الروضة البهيّة، مسالك الافهام، مجمع الفائدة و البرهان، مدارك الاحكام، الحدائق الناضرة، مفتاح الكرامة، العروة الوثقي، و شروح معروف آن ـ مانند مستمسك، التنقيح و مهذّب الاحكام ـ، منهاج الصالحين، تحريرالوسيلة و توضيح المسائل مراجع تقليد.
مراحل تدوين يك ـ مدخل گزيني: در اين گام، نخست، با استفاده از منابع فقهي تمام واژگاني كه در فقه كاربرد دارند، گردآوري ميشوند. آنگاه از ميان آنها واژگاني كه ملاكهاي مدخل را بر اساس شيوه نامة فرهنگ فقه دارا هستند، گزينش و به صورت الفبايي مرتّب ميشوند. همچنين، اصلي يا ارجاعي بودن، مستقيم يا معكوس بودن مداخل مشخص ميگردد. دو ـ تشكيل پرونده علمي: در اين گام براي هر يك از مدخلها، پروندة علمي تشكيل ميشود كه در آن، با استفاده از نرم افزارهاي تخصصي و با كمك عناوين وواژگان مترادف، متضاد و مانند آن، نشاني منابع به همراه تمام يا بخشي از مطالب تهيّه و در اختيار محقق و نويسنده قرار داده ميشود. سه ـ تدوين مقاله: در اين گام، نويسنده با استفاده از پروندة علمي به منابع مراجعه و پس از گردآوري اطّلاعات مورد نياز و تنظيم آنها، مقاله را بر اساس حجم و ساختار مطلوب و نيز قواعد درستنويسي كه در شيوه نامه فرهنگ فقه آمده است، تدوين ميكند. چهار ـ بررسي ساختاري و محتوايي: مقاله پس از تدوين از دو بعد ساختاري (حجم ارجاعات داخل متن، رعايت قواعد درست نويسي، تنظيم و چينش مطالب و اعتبار منابع استفاده شده) و محتوايي (درستي مطالب و مطابقت آنها با منابع، استناد وجامعيّت) مورد بررسي قرار ميگيرد. پنج ـ بازنويسي: پس از حصول اطمينان از انجام اصلاحات، مقاله براي يكسان سازي، چينش مطالب، يكنواخت و يك قلم كردن و فشرده نويسي، بازنويسي شده است. شش ـ نظارت نهايي مقالههاي بازنويسي شده به لحاظ صحّت، جامعيّت، تناسب حجم و انطباق مطالب با مدخل، به وسيلة مسئول مؤسّسة دائرة المعارف يا كارشناسمورد تأييد وي، بازبيني ميشود. هفت ـ ويرايش: پس از انجام اصلاحات نهايي در گروه، مقاله بر اساس شيوه نامة فرهنگ فقه ويرايش ميگردد. هشت ـ بازبيني نهايي: مسئول گروه پيش از ارسال مقاله براي حروف نگاري، براي اطمينان از انجام تمامي مراحل و اصلاحات، آن را براي آخرين بار به دقت بازنگري ميكند. ويژگيهاي فرهنگ فقه يك ـ نخستين فرهنگ فقه شيعي و نخستين تجربة فقه پژوهان شيعه در زمينة فرهنگ نويسي. دو ـ نگارش به زبان فارسي. سه ـ برخورداري از جامعيت و گستردگي عناوين فقهي، به گونهاي كه تقريباً مشتمل بر تمامي عناوين فقهي موجود در متون فقهي است به علاوة عناوين جديد كه مورد ابتلاي عموم مكلّفين فارسي زبان است؛ اگر چه در متون فقهي گذشته نيامده باشد. چهار ـ مستند بودن مطالب ارائه شده كه امكان پژوهش بيشتر و عميقتر را براي خواننده پژوهشگر فراهم ميكند. پنج ـ روان و ساده بودن مطالب در عين علمي و متقن بودن آنها. شش ـ دربر داشتن مهمترين اطلاعات فقهي مربوط به هر مدخل در عين رعايت اختصار. مشكلات كار: نگاشتن فرهنگي در بارة فقه شيعه براي نخستين بار، كاري بس دشوار و طاقتفرسا است. فرهنگ فقه افزون بر مشكلات عمومي فرهنگ نويسي، با مشكلاتي ويژه نيز روبرو بوده است كه چه بسا به طور ناخواسته، كاستيهايي را در پي داشته است. برخي مشكلات كه گروه تدوين فرهنگ فقه با آن روبرو بوده است، از اين قرار است: يك ـ مهمترين مشكل تدوين فرهنگ فقه، كمبود متخصصان فرهنگ نويس درحوزة فقه است. هرچند در حوزههاي علميه به ويژه حوزة پر بركت قم، عالمان و فرهيختگاني كه فقه را به خوبي ميدانند و عمري را در پژوهشهاي فقهي سپريكردهاند، بسيارند، امّا آنان كه با شيوههاي فرهنگ نويسي يا دائرة المعارف نويسي آشنا باشند يا به اين كار رغبت نشان دهند، اندكند. گروه فرهنگ فقه براي تأمين نيروي موردنياز خود، اقدام به جذب طلبههاي فاضل، مشتاق و مستعد فراگيري فرهنگ نويسيكرد. اين كار هرچند در ابتدا پيشرفت كار را با كندي روبرو ساخت، امّا به مرور زمان و با ورزيدگي و تلاش محققان، بر سرعت و كيفيّت كار افزوده شد. دو ـ نگاشتن فرهنگ فقه به زبان فارسي در حالي كه تقريباً تمامي متون و منابع فقه به زبان عربي است و معادل يابي فارسي براي اصطلاحات و عناوين فقهي، از مشكلات تدوين فرهنگ فقه بوده است. تلاش شده با جستجوي فراوان در واژه نامههاي متعدّد عربي به فارسي، اين مشكل تا اندازة زيادي مرتفع شود. سه ـ استفاده از تمامي متون فقهي براي تدوين فرهنگ فقه ضرورت نداشت. همين امر، گزينش منابعي از انبوه متون فقهي را ناگزير ميساخت و چنين گزينشي چندان آسان نبود. ميبايست منابعي انتخاب ميشدند كه افزون بر غنا و جامعيّت فقهي، نشانگر مراحل مختلف و تحولات فقه شيعي نيز باشند. چهار ـ ارتباط تنگاتنگ برخي عناوين با يكديگر و تكرار و درهم تنيده شدن مباحث و مطالب مربوط به اين عناوين در ابواب مختلف متون فقهي، جدا كردن دقيق مباحث هر عنوان را از عنوان ديگر دشوار ميساخت. تلاش بر اين بوده كه مباحثاصلي مربوط به هر عنوان در ذيل همان عنوان بيايد و در صورت نياز، به عناوين مرتبطو مطالب مكمّل ارجاع داده شود. پنج ـ فزوني و فراواني مباحث مربوط به برخي عناوين از يك سو و نبود يا كاستي مباحث مربوط به برخي عناوين همچون عناوين مستحدثه از سوي ديگر، از مشكلاتكار بوده است. از آن جا كه فرهنگ فقه در صدد طرح همه مباحث و فروع فقهي مربوط به يك عنوان نميباشد، ناگزير از ميان مباحث فراوان و انبوه، دست به گزينش وتلخيص مطالب در خور فرهنگ فقه زده و مهمترين مباحث و احكام آن آورده شده است. ----------------------- پي نوشتها: 1ـ مقدّمهاي بر فقه شيعه، ص 105. 2 ـ مصطلحات الفقه، آية اللّه مشكيني، دفتر نشر الهادي، چاپ اول، قم، 1377. |
تاريخ الإصدار : 13/11/1387 عدد الزوار : 31685 |